ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
عجبــــ وفـــایـــی
دآرد این دلتنگــــی...!
تنهـــــاش
که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی...
بعد کـــه از
همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون
می ایستـــه
بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ
بر میگـــرده
در گوشــتـــ میگـــه:
خـــوبــی
رفیـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ
اسمش را می گذاریم دوست مجازی
اما آن سو یک آدم حقیقی نشسته
خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد
وقت می گذارد برایم ، وقت می گذارم برایش
وقتی در صحبتهایم به عنوان دوست یاد می شود
مطمئن می شوم که حقیقتیست
هر چند کنار هم نباشیم
هر چند صدای هم را هم نشنیده باشیم
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم
هر کجا که باشد ...
دلتنگ که میشوی
دیگرانتظارمعنایی ندارد
یک نگاه کمی نامهربان
یک واژه کمی دور از انتظار
یک لحظه فاصله میشکند دیوار فولادی بغضت را