عشق یعنی اختیار بدی که نابودت کنه
اما
اعتماد کنی که این کار را نمیکنه..
بہ تو کہ فکر میکنمــ ... بغض مے آیـכ .... اشک مے آیـכ
... כلتنگے مے آیـכ ...
هـــــہ ...بہ تو کہ فکر مے کنمــ ....
مهمانے ِ عجیبے بہ راه مے افتـכ
حوصله خواندن ندارم !
هنـــــــــــــــوز هــــــــــــم
از بیــــــــــن کــــــــــارهــــــــای دنیـــــــــــــا
دل بستـــــــــــن بــــــــه دلــــــــــت
بیشتــــــــــــر بــــــــه دلـــــــــــم میچسبــــــــد .
هنوز هم دلم تنگ میشود...
برای محض حرف زدنت!!
و برای تکیه کلام هایت٬
که نمیدانستی فقط کلام تو بود
و من به آنها تکیه داده بودم...
دلم تنگ میشود
چشمانم باران میخواهد
خدایا!!! فروبردن این همه بغض
روزه را باطل نمی کند ؟؟؟؟؟
بسیار نمی خواهم…
نمی دانم
شاید آرام تــر می شدم
فقــط و فقـــط…
اگر می فهمیدی ،
حرفهایم به همین راحتــــی که می خوانی
نوشته نشده اند !!!
دلم عجیب تنگ شده برای تمام
لحظه هایی که دلت عجیب برایم تنگ میشد …
هــیچ میدانســتی
زیــباترین عــاشــقانــه ای کــه برایــم گفــتی
وقــتی بــود که
اسمــم را بــا “مــیــم” به انــتها رساندی ..
رفت تموم یادگاری هاشو برد
منو به خاطراتمون سپرد
قلب من ضربه خورد
نپرس که بعد تو چی اومده سرم
به هر بهونه کادو میخرم
رفتنت! نه نمیشه باور
تو رو دوس دارم
با این که شکستی غرورمو بازم دوست دارم
هر جا که برم به تو پرته حواسم دوست دارم
حس میکنم عطرتو رو لباسم
دوست دارم
تو رو دوس دارم
با این که شکستی غرورمو بازم دوست دارم
هر جا که برم به تو پرته حواسم دوست دارم
حس میکنم عطرتو رو لباسم
دوست دارم
منو از اشکام بشناسم که بفهمی روت حساسم، طاقتم کمه
مگه بی عشقت میتونم ، طاقتم کمه، دیگه بسمه
تو رفتیو به خاطرت به هر چی پشت پا زدم
میخواستم از دلم بری ولی دو باره جا زدم
چشامو بستمو فقط تو رو صدا زدم
تو رفتیو به خاطرت به هر چی پشت پا زدم
میخواستم از پیشم بری ولی دو باره جا زدم
چشامو بستمو فقط تو رو صدا زدم
تو رو دوس دارم
با این که شکستی غرورمو بازم دوست دارم
هر جا که برم به تو پرته حواسم دوست دارم
حس میکنم عطرتو رو لباسم
دوست دارم
تو رو دوس دارم
با این که شکستی غرورمو بازم دوست دارم
هر جا که برم به تو پرته حواسم دوست دارم
حس میکنم عطرتو رو لباسم
دوست دارم
این روز ها حالم عجیب خرابه
میدونی !؟ « دلم برات تنگ شده »
کسی از حال خرابم خبر نداره
میدونی ک ... دردام رو از همه پنهان میکنم ...
هر روز صبح با لبخند بیدار میشم
هر شب با اشک های محبوس تو چشمام میخوابم ...
اشک هام اجازه ی چکیدن ندارد ...
گلویم اجازه ی هق هق رو نداره ....
فقط کمی دیر ب سراغم اومد ...
غرورم را میگم... از تو ترسید ...
به من پناه آورد ...
بعد از تو اجازه ی همه چیز دست خودمه ...
اشک هام... لبخند هام ... حرف هام ... همه چیزم بجز ...
بجز دلم ...
تنگت میشه ... واسه تو میتپه ... تو رو میخواد...
اما خیلی وقته ک رهاش کردم...
بی صاحب نیست ...
اجازه اش رو دست غرورم دادم ...
دلم میخواد ب سمت من بیاد...
میدونی که !؟
من از او مهربونترم...
غرورم را میگم ...
بین خودمون بمونه ...
غرورم نفهمه...
« دلم برات تنگ شده » ...
از حال این روزام هیچکس خبر نداره... این روز ا عجیب حالم خرابه.....
.
.
.
.
این روزا دلم تـــــ♥و را میخواد میفهمی تو :(
صدای بهم خوردن بال معصوم فرشته ها می آید انگار آمدن تو نزدیک است.
لمس بودنت مبارک
مهسای عزیزم
مهسا جون تولدت مبارک امیدوارم به آرزوهای قشنگت برسی
تولدّدت مبارک مهسای عزیـــــــــــزم
تولدتـــــــــ مبارکــــــــــ مهسا جون ابجی عزیـــــــــــزمم
"مهســـــا جــــان به دنیا آمدی خوش آمدی"