ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
نمے دانـــــҐ باور مے کنے یا نه
من از این زندگے
چیزهاے زیادے نخواسته بودم. . .
تنها نگاهــت را
غمــت را
دلواپسے هایــت را مے خواستҐ
چگونه مے شود
کسے را دوســـت داشت
اما تــرک کرد
اصلا مگر مے شود. . .؟
باورکــــــن
من سطر به سطر این شعر را گریستــه اҐ
تا توانستҐ آن را بر کاغذ بیاورҐ
من از این زندگــے
چیزهاے زیادے نخواستــه بودҐ
جز" تــــــــو "
وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،
یعنی واقعن دوسش داره
میگن دلتنگی آخرش دوست داشتنه
پس به خاطر همه دلتنگی هام
دوستت دارم
من در هر ستاره.......در جلوی هر مهتاب
در عمق تیره ی هر شب
در هر طلوع .......... در هر غروب
چهره ات را در ذهنم نقاشی می کنم عاشقانه
کارم را خوب بلدم هیــــــــس ...بین خودمان باشد
بدجور سَرِ کشیدن چـــشــمانت گیر کرده ام