❣♕دنـــــیــــــای شــــــــادی ♕❣

❣♕دنـــــیــــــای شــــــــادی ♕❣

εїз در هــــــــم و بر هــــــمεїз
❣♕دنـــــیــــــای شــــــــادی ♕❣

❣♕دنـــــیــــــای شــــــــادی ♕❣

εїз در هــــــــم و بر هــــــمεїз

اخه چشماش شبیه تو بود


و حیات دبیرستان یه نفر پیرهنم رو گرفت

فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد

بچه ها دور ما حلقه زده بودند

فریاد میکشیدند قورتش بده

چون هیکلم بزرگ بود اون مشت میزد ومن دفاع میکردم

باز اون مشت میزد ومن دفاع میکردم

فقط فقط دفاع

بالاخره یه خراش کوچیک تو صورتم افتاد

فرداش خواهرش به من گفت حداقل تو هم یه مشت میزدی

روم نشد بهش بگم

.

.

.

.

.

.

.

اخه چشماش شبیه تو بود

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد