ای کــــــاش**

سهراب گفتی: چشمها را باید شست… شستم ولی………….!
گفتی: جور دیگر باید دید………… دیدم ولی…………!
گفتی زیر باران باید رفت…. رفتم ولی…..!
او نه چشمهای خیس و شسته ام را…
نه نگاه دیگرم را… هیچ کدام را ندید!!!!!
فقط زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:
دیوانه ی باران ندیده !!!

هیچوقت از خدا نخواستم همه دنیا مال من باشه …
فقط خواستم…
اونی که ماله منه واسه هیشکی نباشه…

 

گــاهی بـخاطـرش مــاندن را تــحمل کــن رفـتن از دسـت هــمه بــر مـی آید..

جدیداً اسم خیانت شده یه اشتباه …

که باید ببخشی و فراموش کنی

وگرنه محکوم می شی به کینه ای بودن…!

بی خیال است …

خیلی بی خیال !!!

همان کسی که تمام خیال من است …

اینروزها همه آدمها درد دارند؛ درد پول, درد عشق, درد تنهائی …
اینروزها چقدر یادمان می رود زندگی بکنیم ..

ای کاش رفاقت آدما مثل رفاقت چشم و دست بود
وقتی دست زخمی میشد چشم گریه میکرد
و وقتی چشم گریه میکرد دست اشکاشو پاک میکرد

ارزش یک بودن را ، فقط هنگام نبودن ، می توان فهمید . . .!

قبل از اینکه عاشقم شوی…
مرا خوب خوب نگاه کن،
مبادا چیزی از قلم بیفتد که بعد ها به چشمت بیاید !

 کفش هم اگر تنگ باشد ، زخمی می کند
وای به روزی که دل ، تـنگ بـاشد . . .

آهای سهراب!قایق دیگر جوابگو نیست کشتی باید ساخت.اینجا مثل من تنها زیاد است…!

در عجبم……..!!
راننده نیستم……..!!
اما هر کس به من میرسد …….
مسافر است….!!!

سخــت است ببـــآزی
تمــآمـِ احـسآسِ پآکــَت را
و هنــــوز نفهمـیده بآشی
اصلــــا دوستـــَت دآشــت ؟؟؟!!! :(((

کرم زشت بود پیله بست پَروانه شد , زیبا شد رفت حکایت توست که با من اُوج گرفتی و شدی مال دیگری!

 دلگیرم از مرغ هایی که دانه خوردنشان پیش ما بود و حالا برای دیگران تخم میگذارند….رفتند ولی می دانم روزی بوی کباب شدنشان به مشامم میرسد…