ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید / عید بر چهره چون ماه تو می باید دید / نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت / سال نو با طرب و غلغله شوق دمید
سال نو ، از آغوش مطهر خداوند فرا میرسد وقلب من نیایش می کند:
خدایا! مرا متبرک کن تا هر روز که در راه رسیدن به «تو» گام بر میدارم
پیشاپیش ( ‘ ; ‘ ) می بوسمت (‘; ‘ ) یکی این ور ( ‘ ;’) یکی اون ور یادت باشه اولین روبوسی عیدو من کردم…پیشاپیش سال نومبارک.
ادامه مطلب ...از مترسکی سوال کردم:
آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده ای؟
پاسخ داد:
در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنیست
که هرگز از آن بیزار نمی شوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:
راست گفتی
من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت:
تــو اشتباه می کنی زیرا کسی نمی تواند
چنین لذتی را ببرد مگر آنکه ..
درونش مانند من ،
از کاه پر شده باشد ...!!!
به قول حسین پناهی :
می
دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی " تـعطیــل است "
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت، باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی، در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی
ذهنت صف کشیده اند، آن وقت با خودت بگویـی :
بگذار منتـظـر بمانند...